زمستانی که نبود ...
اما همیشه با یک گل بهار نمی شود...
زمستانی که نبود ...
اما همیشه با یک گل بهار نمی شود...
وقتی که در موقیعت های خاص زندگیم نمی دونم چی درست و چی غلط، خیلی خرافاتی میشم. خب به خودمم حق می دم. وقتی مضطرم، وقتی بی قرار و نگرانم که این کار من چه عاقبتی ممکنه داشته باشه یا اصلا درسته یا غلط ... خب یه رفتار هایی می کنم که خنده آوره !
می دونی از چی می ترسم ؟! می ترسم فردا روز خدا بیاد بهم بگه بیا ببینم چیکار می کردی؟ چیکار میکردی این همه دور خودت می پیچیدی؟! این ها که امتجان نبود؟ خودت اشتباه فکر می کردی؟! هذیان گفتی. راه رو غلط رفتی.
و وای بر من ...
ان الانسان لفی خسر